درباره امیر رمضانی

خوب من هم مثل همه ی آدم ها از یک گذشته پر از فراز و نشیب اومدم.
در کنار یک مادر و پدر و خواهرها و برادر دلسوز

درست تابستان دوران دبیرستان من شروع شد که بطور غافلگیرانه به تدریس مشغول شدم. ۴۰ تا هنرآموز خوشنویسی
اونجا بود که علاقه ی بالقوه ی من در تدریس به فعلیت رسید.
بعد از اینکه همزمان در ترم های بالای زبان انگلیسی به موفقیت های خوبی رسیدم، به خودم این جرات رو دادم که در کنار تدریس خوشنویسی، تراکت های کوچکی رو درب منزل مردم پخش کنم تا بتونم در کلاس های انفرادی سطح زبان خودم رو بسنجم و روش های انتقال و ارتباط با زبان آموزان رو یاد بگیرم. قطعا در کلاس های عمومی نه اجازه ی تدریس داشتم، و نه توانایی کنترل گروهی دانش آموزان.
خیلی زود در کنار تدریس و درس خواندن برای کنکور، علاقه من به زبان انگلیسی بیش از پیش شد تا جاییکه آقای دکتر، آقای دکتر در رشته تجربی، قبل از کنکور، به آقای معلم و استاد تغییر اسم داد.

دوران کارشناسی مغرورانه گذشت‌. تجربه ۳ یا ۴ سال من قبل از دانشگاه و خواندن تئوری مطالب و عمل کردن به آنها منو به تدریس علاقه مندتر میکرد. بیشتر از مطالب تئوریک، عملی کردن آن مطالب برای من لذت بخش بود.اکثر اوقات من بجز ساعات دانشگاه، به تدریس خصوصی و کسب تجربه سپری شد. تا اینکه به پیشنهاد یکی از اساتید خوبم، کمک سوپروایزر یکی از آموزشگاه‌های خوب در مشهد شدم.
کار و مسئولیتی فراتر از تدریس.
اما کارهای اجرایی من رو ار تدریس دور نکرد و آبزرور و سرکشی به کلاسها، تعامل با استادان آموزشگاه، تجربه من رو بیشتر و بیشتر میکرد. و حتی تجربه معلمان دیگر رو هوشمندانه در کلاس بکار می‌بردم.

مادرم در ابتدای کار از تصمیم و علاقه من به تدریس بجای رشته ی پزشکی ناراحت بودند اما بسرعت بهشون ثابت شد که چیزی فراتر رو بدست آوردم.
هیچ وقت از حقوق ۶۵۰۰ ریال یا ۱۰۰۰۰ ریال در سال ۷۶ فراموش نمیکنم. هیچ وقت خاطره ی دستمزد ۱۰۰،۰۰۰ ریال کهنه نخواهد شد.علاقه وافر من به تدریس، شرکت در دوره های TTC، نشست و برخاست با اساتید داخلی و خارجی و مطرح آموزش زبان از جمله دکتر جک سی ریچارد، دکتر مطلب زاده، دکتر زارعیان، دکتر حسینی، دکتر امید اکبری، دکتر قنسولی و استاد خدادادی، و … و یادگرفتن نکات ریز و درشت آموزش و تدریس، من را به ادامه ی این مسیر بی انتها و اقیانوس ژرف تشنه و تشنه تر میکرد.
دوره‌ای TTC
دوره های IELTS
دوره های CBI در مدارس دو زبانه سما دانشگاه آزاد (که تاحدودی تجربه ناب خوبی بود)
و صداها دوره و کلاس، به کوله بار من اضافه شد و مسئولیت من رو سنگین و سنگین کرد.

شکست در زندگی مشترک و همچنین شکست در یک کار اشتراکی ، کمی ترمز پیشرفت رو برای من کشید، اما باز هم کم کم شروع کردم و مجدد میرم رو پیدا کردم. قبولی دوره ی ارشد و قرار گرفتن در کنار اساتید این دوره من رو در تئوری تدریس قوی تر و قطعا من که آدم عملگرایی بودم ، در تدریس من تاثیر بسزایی گذاشت.

به جرات بیان میکنم که برخی مطالب علمی در کتاب ها میخواندم، قبلا آنها را تجربه کرده بودم و این بسیار خوشایند بود.قطعا مسائلی در زندگی عادی پیش می آید که روند توسعه و پیشرفت را می‌گیرد.